می‌دانم رفیق جان،مسیرها هموار …

می‌دانم رفیق جان،
مسیرها هموار نیستند، هوای خیابان سنگین است و رودخانه ها یخ بسته اند، خورشیدها پشت کوه‌ها مانده و جوانه‌ها، رویش را به تعویق انداخته‌اند
خبردارم رفیق جان، زمستان است
اما تو به حرمتِ بهار و زایشِ دوباره‌ی درخت؛ خودت را در تاریکی حبس نکن، که یعنی درد را پذیرفته‌ای از حرکت باز نایست، که یعنی تن به انجماد داده‌ای خانه‌ات را سبز نگه‌دار رفیق روزهای سخت تو به سهم خودت جهان را سبزکن، مسیرها را هموار و آفتاب را ناگزیر به تابیدن تو به سهم خودت گرم باش، تا رودخانه‌ها دوباره جاری شوند و آسمان‌ها آبی،
تو به سهم خودت دلیل رویش باش
که صبح به این شهر، بر می‌گردد

می‌شود تا رسیدنِ صبح، سبزبمانی؟
می‌شود با من این زمستان را دوام بیاوری ؟
که من از بی‌مهریِ آدم‌ها، بیشتر از زمستان می‌ترسم
می‌شود ؟

نرگس صرافیان طوفان

️⃤『 』

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *