مرثیه حضرت زهرا

حضرت زهرا مرثیه حضرت زهرا

روبه علی بستی چرا چشم ترت را
درحسرت رویت نشاندی همسرت را

مُچ درد دارد فضه ،از بس مخفیانه
هی شب به شب شسته لباس و معجرت را

پهلو به پهلو دنده هایت درد میکرد
پهلو به پهلو خون گرفته بسترت را

این بغض های وقت و بی وقتت مرا کشت
این بغض هایی که گرفته حنجرت را

صدبار مُردم شب به شب وقتی که دیدم
بادستمال گریه ات بستی سرت را

جارو نزن هی خانه را باحال زارَت
زحمت نده اینقدر هی بال و پرت را

من که نمردم تا توبا دست شکسته
شانه کنی هی  زلف های دخترت را

شرمنده ام ازاین امانتداری خویش
هر دفعه که کردی صدا پیغمبرت را

حرف وصیت می زنی اما عزیزم
بعداز خودت بر که سپردی حیدرت را

شاعر
محمد کابلی

اشعار ناب آئینے

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *