عیب پوش باش

داستان آموزنده

عیب پوش باش

در زمان های قدیم مرد جوانی در قبیله ای مرتکب اشتباهی شد به همین دلیل بزرگان قبیله گرد هم آمدند تا در مورد اشتباه جوان تصمیم بگیرند در نهایت تصمیم گرفتند که در این مورد با ریش سفید قبیله که تجربه بسیاری داشت مشورت کنند و هر چه که او بگوید عملی کنند

ریش سفید قبیله از انجام این کار امتناع کرد بزرگان قبیله دوباره فردی را به دنبال او فرستادند و پیام دادند که شما باید تصمیم نهایی را در مورد اشتباه این جوان بگیرید

ریش سفیدقبیله کوزه ای سوراخ را پر از آب کرد سپس آن را از پشت خود آویخت و به سمت بزرگان قبیله حرکت کرد؛بزرگان قبیله بادیدن او پرسیدند قصه این کوزه چیست؟

ریش سفید قبیله پاسخ داد گناهانم از پشت سرم به بیرون رخنه می کنند بی آنکه به چشم آیند و امروز آمده ام که درباره گناه دیگری قضاوت کنم بزرگان قبیله با شنیدن این سخن چیزی بر زبان نیاوردند و گناه مرد جوان را بخشیدند

نتیجه عیب مردم فاش کردن بدترین عیب هاست؛عیب گو اول کند بی پرده عیب خویش را

️هر روز با بهترین داستانهای ڪوتاه و خواندنی با مطالب زیبا همراه ما باشید

️ ️ ️ ️

لحظاتی خوش با کانال

مطالب آموزنده

️ ️ ️ ️

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *